جدول جو
جدول جو

معنی نعل شکن - جستجوی لغت در جدول جو

نعل شکن
(نَ کَ)
دهی است از دهستان سارال بخش میرانشاه شهرستان سنندج. در 22هزارگزی جنوب غربی دیواندره واقع است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل شکن
تصویر دل شکن
دل شکننده، آنکه دل دیگری را بشکند و او را ناامید و آزرده سازد
فرهنگ فارسی عمید
(سُ نا کَ دَ)
سرخ گشتن. برنگ لعل درآمدن:
برادر جهان بین من سی وهشت
که از خونشان لعل شد خاک دشت.
فردوسی.
ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود این کوه لعل.
مولوی
لغت نامه دهخدا
متاع خوب و ارزانی که ارزش اجناس مشابه را در بازار کم کند. ارزان
لغت نامه دهخدا
(نَ لِ)
کنایه از ماه است که قمر باشد، کنایه از دمیدن صبح هم هست. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(عَ پَیْ / پِیْ وَ تَ)
نعل بستن. نعل کوبیدن. نعل کوفتن. نعل کردن. نعل را بر سم ستور استوار کردن:
چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر وی
چون زنی نعلش شکالش بس بود بند قبای.
منوچهری.
، نعلچه و میخ بر کف کفش کوبیدن
لغت نامه دهخدا
(زَ نِ)
دلشکن. دل شکننده. شکننده دل. هر چیز که حزن و اندوه آورد. (ناظم الاطباء) :
یکی کار پیش آمدم دل شکن
که نتوان ستودنش بر انجمن.
فردوسی.
ز طومار آن نامۀ دل شکن
چو طومار پیچید برخویشتن.
نظامی.
زین واقعه چرخ دل شکن را
هم خسته دل و فکار بینید.
نظامی.
، آنکه دل دیگران شکند. آنکه عاشق یا زیردستان را به گفتار یا کردار رنجاند. قلب شکن:
نیست آگاه که چاه زنخ و حلقۀ زلف
دلبر و دل شکن و دل شکر و دل گسل است.
فرخی.
همیشه دل به دست از بهر یار دل شکن دارم
ندارد در جهان کس این دل و دستی که من دارم.
غنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ کَ)
ده کوچکی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کُ تَ لِ نَ شِ کَ)
کتلی است در استرآباد. بسال 1166 هجری قمری شیخ علیخان زند پس از شکست از محمدخان قاجار به آنجا عقب نشست. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 351 شود
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ نَ یِ)
گردنه ای است در راه کازرون به بهبهان میان گنبدان و کج سنبلی، واقع در 166430گزی کازرون
لغت نامه دهخدا
لال شدن سرخ شدن برنگ لعل در آمدن سرخ شدن: ای حمیرا، اندر آتش نه تو لعل تاز نعل تو شود این کوه نعل. (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل شام
تصویر نعل شام
نال شام سنب شب گواژ نو ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل زدن
تصویر نعل زدن
کوبیدن نعل به سم ستور
فرهنگ لغت هوشیار
ترا بردن جابه جا کردن، داستان شدن متل شدن ازجایی بجایی دیگر برده شدن حمل شدن، بیان شدن حکایت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل شکن
تصویر دل شکن
آنکه دل دیکران را میشکند دلشکن
فرهنگ لغت هوشیار